شعر فضا

معماری
۰۸
بهمن

وقتی از نانوایی سر خیابون نان می گیریم و به سمت خانه راه می افتیم ، می گوییم "دارم میروم خانه". وقتی از شهری که در آن درس می خوانیم می خواهیم به شهرمان برگردیم ، می گوییم "دارم میروم خانه". وقتی از یک کشور خارجی که در آن اقامت داریم ، می خواهیم به ایران برگردیم ، می گوییم "دارم میروم خانه". فلیکس بام گارتنر ، ماجرا جوی اتریشی ، وقتی در لبه فضا، از کپسولش بیرون آمد و می خواست سقوط آزاد تاریخی اش را به سمت زمین شروع کند، گفت "دارم میروم خانه".

 

فضانوردان ایستگاه فضایی، وقتی دلشان تنگ می شود ، از پنجره های کوچک ایستگاه فضایی، به زمین نگاه می کنند ، به خانه نگاه می کنند. آنها بیشتر وقتها به جای کلمه زمین، از خانه استفاده می کنند.

 

 به نظر می رسد هر چه از سرزمین آباء و اجدادی ، از تعصبات نژادی ، از ملیت دورتر می شویم ، هر چه بیشتر مرزهای قراردادی کشورها و قاره ها را پشت سر می گذاریم، خانه مان بزرگتر می شود و آدمها ، جدا از نژاد و رنگ و ملیت ، عضو خانوادۀ ما و برادر و خواهرمان می شوند. از نظر فضانوردی که از فضا به زمین می نگرد ، زمین و همه موجوداتش، یک خانواده اند. از چنین نمای بزرگی، زمین یک موجود زنده صاحب شعور و آگاهی است و هویت تک­ تک موجوداتش در گرو هویت کل آن است.

 

 اگر روزی آدمها بدون آنکه به مرز فضا سفر کنند ، به چنین دیدگاه وسیعی برسند، وقتی که به جای شهرِ من و کشورِ من، بگویند زمین من، دوره جدیدی برای بشر آغاز خواهد شد ، آنوقت است که بشر به جایگاه واقعی و هدف نهایی اش در پهنه جهان هستی پی خواهد برد شاید چیزی به نام "صلح عمومی".

  • Hassan Afshin
۰۹
آبان


رفتارها در علوم طبیعی، عموما در همه جای دنیا ثابت هستند؛ سیب را در هر کجای زمین و هر زمان رها کنید با شتابی معین به سوی زمین سقوط می‌کند.

 اما نمی‌توان چنین چیزی را در مورد انسان و تعاریف وابسته به آنها صادق دانست. رفتار انسان به واسطه ویژگی‌های وراثتی افراد و محیطی که در آن زندگی می‌کنند تعیین می‌شود.

افرادی که در مناطق مختلف زندگی می‌کنند صاحب ارزش‌های فرهنگی متفاوتی هستند. فرهنگ از عواملی نظیر باورهای اساسی، ارزش‌ها و اخلاق ساخته می‌شود. ارزش‌های فرهنگی با روحیه انسان عجین می‌شود و فرد را در قضاوت در مورد درستی یا نادرستی کارها راهنمایی می‌کند. پس می‌توان گفت که معماری همچون سایر رفتارهای انسان متأثر از موقعیت فیزیکی و فرهنگی او در جهان است. گاهی اوقات ویژگی‌های فردی و محیط چنان با رفتار انسان ارتباط نزدیکی پیدا می‌کند که تشخیص روشن اینکه رفتار، معلول ویژگی‌های فردی است یا محیط دشوار است.

ویژگی‌های فردی را می‌توان شامل دو دسته عوامل بیوگرافیک فرد همچون جنسیت، سن، تحصیلات، توانایی‌ها، وضعیت تأهل و عوامل روانی همچون شخصیت، ادراک، نگرش‌ها و ارزش‌ها دانست. همچنین ویژگی‌های محیطی را نیز می‌توان شامل عواملی چون اوضاع اقتصادی، اوضاع سیاسی، ارزش‌های فرهنگی و هنجارهای اجتماعی دانست.

  • Hassan Afshin
۰۶
آبان


Last month Architectural Record visited Tadao Ando, Hon. FAIA, in his office in Osaka, Japan, and talked with him about the nature of architecture and creativity
, and his view of architecture within a changing global landscape

ando

  • Hassan Afshin
۱۹
مهر


یکی از خطرناک ترین شیوه های سحر و جادو در جوامع بشری طراحی ابنیه و ساختار فیزیکی در محل زندگی این گونه جوامع می باشد. ماسونیسم که در لغت به معنای بنا و معمار هستند و بر طبق گواهی تاریخ آنها با وسواسی خاص به حفظ اسرار حرفه خود احتمام زیادی می گذاشتند.

این جوامع مخفی در بیشتر کارهای خود سمبل های سحر و جادو را که برای اکثر افراد عادی نامشخص و گنگ می نماید را در ساختار بناها و تاسیسات خود به کار می بردند . چرا این کار انجام می شد ؟ جواب ساده است برای گسترش نیروی مخفی شرور در آن جوامع و کنترل آنجا توسط این نیروهای شیطانی. با فرارسیدن عصر رنسانس علم معماری به سبک جوامع مخفی به صورت آکادمیکی در آمد و در دانشگاههای مختلف و مراکز بین المللی به صورت مرجع معماران و دانش پژوهان این رشته دراختیار این قشر قرار گرفت. آنها گونه‌های خاصّی از احجام و معماری را در گوشه گوشه‌های شهر و دیار ها برکشیده‌اند. احجامی خاص که نه تنها محیط پیرامونی ما را از انرژی‌ها و نیروهای معنوی تهی می‌سازند در مقابل از نیروهای شیطانی و اهریمنی نیز آکنده می‌سازند.

  • Hassan Afshin
۰۸
شهریور

تاثیر شناخت هر فرد از هویت شخصی و ایده آلها، از عوامل موثر بر طراحی خواهد بود. تعریف هر معمار از فلسفه وجودی خود، می تواند خطوط اصلی جهت گیری ها در جوانب مختلف زندگی حرفه ای و طراحی او را مشخص کند.

شناخت نسبی معمار از خود و جهان اطراف خود می تواند بیان کننده تعریف او از زندگی و تمایلات هنری باشد. شخص می تواند معماری را تنها وسیله ای برای امرار معاش بداند و یا آن را هدف و حقیقتی فرض کند که باید با کوشش و تامل بسیار و آموختن مهارتهای لازم، جهت رسیدن به سرشت این حقیقت تلاش نماید.

یورگ گروتر مطلب جالبی در کتاب "زیبایی شناسی در معماری" بیان می کند. گروتر می گوید که معماران با شخصیت درونگرا و معمارانی با شخصیت برونگرا اصلوب طراحی کاملا  متفاوتی در طرح هایشان دارا هستند. بدین ترتیب که معماران با شخصیت درونگرا اصولا عقل گرا هستند و تمایل به ایجاد نظم روشن در فضاها دارند و معماران با شخصیت برونگرا بیشتر احساس گرا هستند و نظم پیچیده و خارج از درک روشن را ترجیح می دهد. این دو گزاره را می توان با آثار معماران معاصر سنجید. برای نمونه می توان آثار لویی کان به عنوان یک معمار درونگرا و زاها حدید و فرانک گهری به عنوان معمارانی با شخصیت برونگرا را مثال زد.

شناخت هر فرد از خود بسیار ناقص و تابع عوامل تکثر گرا می باشد و شاید این شناخت در برخی مواقع با چالشها و تغییر های بسیار همراه شود. به عقیده من گرایش فردی در جست و جو برای حقیقت و نزدیک شدن به آن، در معماری نیز وجود دارد، ولی نیازمند زمینه های حرفه ای و مطالعاتی می باشد که با گذشت زمان می تواند به تکامل نسبی نزدیک شود.

  • Hassan Afshin
۰۶
شهریور

کلبه هایدگر

کلبه هایدگر بنایی نبود که خود آن را طراحی کرده باشد. در واقع یکی کلبه کوهستانی معمولی بود که در دامنه ای سبز جای گرفته بود. کلبه ای بود کوچک با پنجره های کوچک مربع شکل، دیوارهای چوبی و بام شیب دار سقف شینگل. به نظر می رسید بسیار به آنچه که یک کودک ممکن است از یک خانه ترسیم کند شباهت دارد. فضای داخلی متراکم بود: دیوارهای تخته بندی شده، چندین قفسه کتاب و یک جفت اجاق چوب سوز چدنی. این یک خانه کارکردی برای کشاورزان که علاقمند به زمین هستند، بود. به این دلیل وجه کاربردی آن بر آن بر زیبایی اش غالب بود. برای کسانی که به شکل زاهدانه ای ساده زیست بودند، در مقایسه با وسایل رفاهی لوکس بورژوازی ماربورگ و فرایبورگ –جایی که هایدگر تدریس می کرد- این کلبه چوبی تاکیدی بر یک جایگاه بی نقص برای تبلور تفکر هایدگر در هم بندی بنیادی ما بین زمین و آسمان، سکونت، بنا و هستی بود.

  • Hassan Afshin
۳۱
مرداد

شاید ارائه تعاریفی مجزا و روشن از دو هنر معماری و مجسمه سازی کار ساده ای نباشد، همچنین ارائه تعریفی از ارتباط و نسبت این دو با هم نیز به همان اندازه دشوار است.

شناخت کلیتی از روابط، شباهتها و تفاوت های میان این دو موضوعی است که در این گفتار سعی شده است بدان پرداخته شود. بظاهر ساخت مجسمه قدمتی بیش از معماری دارد.

یک دلیل آن را می توان سهولت ساخت مجسمه نسبت به معماری دانست ؛ اما احتمالا دلیل عمده آن سادگی بیش از حد درک انسان های اولیه از مفهوم فضا بوده که آنان را از دریافت و در نهایت خلق معماری باز می داشته است.

پس عجیب نیست که اجداد انسان در غار زندگی کنند، اما برای مراسم و آیینهای خود، مجسمه هایی ابتدایی بسازند. این مجسمه ها، فاقد کارکردی فیزیکی هستند و تنها برای انجام بعضی مناسک ساخته شده اند. باور انسان اولیه به زندگی ابدی ، او را به ساخت قبر برای مردگانش واداشت.

  • Hassan Afshin
۲۱
دی

      با تعریف ساده می توان گفت کانسپتها ایدههایی (Ideas) هستند که عناصر گوناگونی را در یک جا گرد هم میآورند. این عناصر گوناگون، در متن این نوشتار؛ تفکرات، تصورات و مشاهدات هستند. در معماری کانسپت، مسیری است که طی آن نیازهای فیزیکی، شرایط محیطی و باورها به هم می‌پیوندند و به این ترتیب کانسپت‌ها بخش مهمی از روند طراحی معماری را شکل می‌دهند.

این بحث برای تعیین جایگاه کانسپت در طراحی معماری به تعریف انواع پنجگانه کانسپت می‌پردازد که عبارتند از: قیاسی، استعاری، ذاتی، پاسخ مستقیم (حل مشکل) و آرمانی.


  • Hassan Afshin
۲۱
دی

نگران تعلیم طراحی نباشید. اصول را تعلیم بدهید 1936

‏می پرسید توصیه من به جوانی که می خواهد وارد رشته معماری شود چیست؟ باشد، در کتاب جدیدم یک سخنرانی هست که در سال 1931 ‏در شیکاگو ایراد کرده ام. آن روز درباره روشها و ابزارها به او گفتم:

هر معماری ای را که در دنیا هست فراموش کن و آنها را صرفا کارهای خوبی تلقی کن به سیاق خودشان و در زمان خودشان. معماری را برای امرار معاش انتخاب نکن مگر دوست داشته باشی که در کارت آن را اصل قرار دهی. از مدرسه معماری برحذر باش مگر در حد جزئی از کل مهندسی: برو به کارگاه، ماشینها و طرز اجرای ساختمانهای مدرن را به چشم ببین.

‏به اوگفتم با ید فورا این عا دت را در خودت بپرورانی که وقتی حاصل را می بینی فکر کنی که چطور این شده است: هرخصوصیت و جلوه ای به پرسش وا داردت، یاد بگیری که بین چیز غیرعادی و زیبا فرق بگذاری و خوی تحلیل گری پیدا کنی.

‏به او گفتم فکرت را بر چیزهای ساده متمرکز کن که استاد پیر ما همیشه به آن سفارش می کرد ، این کار یعنی کل را به سطح اجزائش فرود آوردن. از طرز فکر امریکایی بازگشت سربع سرمایه چنان حذر کن که انگار از سم مهلک: هیچ کاری را نیمه کاره و نارس انجام نده و برای به بار نشستن تجربه، اگر ده سال هم لازم است، صبر کن.

‏طبیب می تواند اشتباهات خودش را دفن کند، ولی معمار چاره ای ندارد جز اینگه به صاحبکارش توصیه کند که با کاشتن بوته های مو روی اشتباهش را بپوشاند . پس برای ساختن اولین بناهایت هرچه می توانی از سکونتگاهت دور شو. همین طور به او گفتم یک مطبخ را با همان شوقی بساز که برای ساختن یک کلیسای جامع احساس می کنی . چیزی که مطرح است کیفیت است. و از شرکت در مسابقات دوری کن، مگر به قصد تفنن، و هرگز نقشه فروش نشو. معماری شغلی است که خودش باید صاحبش را پیدا کند. و آن قدر در طلب صداقت مبالغه کن که هرگز به طور کامل دستت به آن نرسد ( 1993 ‏) . سعی کن کتاب طبیعت را مطالعه کنی. آنچه باید درباره معماری ارگانیک بدانیم درکتابها ی معمولی پیدا نمی شود . برای درس گرفتن از طبیعت باید با آن هم سخن شد. باید از درخت، گل، صدف . یعنی دیدنیهایی که صادقانه بیانگر صورت ناشی از کارکرد هستند درس بگیریم . ولی اگر به همین بسنده کنیم، کار ما تقلید محض خواهد شد و بس. اما اگر عمق بیشتری را بکاویم تا به اصولی برسیم که این چیزها بر اساس آنها عمل می کنند به راز وابستگی صورت به کارکرد مورد انتظار که از درخت ساختمان و از ساختمان درخت می سازد پی­ می ­بریم. پدر من که کشیش و واعظ بود به من آموخت که یک سمفونی را همچون ساختمان عظیمی که از اصوات ساخته شده  ‏در نظر آورم. از آن زمان هر وقت به باخ و بتهوون و موتسارت گوش می کنم، معماری را می بینم که در حال ساختن است و از موسیقی درسهای ارزشمندی گرفته ام ؛ برای من مرحله دیگری بوده ‏است از ادراک طبیعت ( 1993 ‏) .

‏تنها پیشرفت قطعی تو، چه حالا و چه هر وقت دیگر، کارهای اصولی است که در انتظام کامل به انجام رسیده ‏باشد ( 1931 ‏) . 
  • Hassan Afshin
۰۹
دی

زندگی چیزی نیست؛ که لب طاغچه‌ی عادت از یاد من و تو برود.

زندگی؛بعد درخت است به چشم حشره.

زندگی تجربه‌ی شب‌پره در تاریکی است.

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.

زندگی سوت قطار است که در خواب پلی می‌پیچد.

زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیما.

خبر رفتن موشک به فضا؛


لمس تنهایی «ماه»؛

فکر بوییدن گل در کره ای دیگر.

 

زندگی شستن یک بشقاب است.

زندگی یافتن سکه ده‌شاهی در جوی خیابان است

 زندگی «مجذور» آینه است

زندگی گل به «توان» ابدیت؛

زندگی «ضرب» زمین در ضربان دل ما؛

زندگی «هندسه» ساده و یکسان نفس‌هاست.

 

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ؛

پرشی دارد اندازه عشق...

سهراب سپهری

  • Hassan Afshin